اروپا، جهان را کشف می کند
مترجم: مسعود رجب نیا
اروپاییان کرانه های اقیانوس اطلس در 1500م، دارای سه نیروی جادویی بودند که بدیشان فرمانروایی بر اقیانوس های جهان را با گذشت نیم قرن تلاش ارزانی داشت و توان تسلط بر پاره هایی از بهترین بخش های امریکا در طی یک نسل را فراهم ساخت. این سه نیرو عبارت بودند از :(1) خوی پیکار جویی و گستاخی ناشی از (2) دستیابی به فنون نظامی و بغرنج و پیچیده به ویژه در مورد دریانوردی؛ و (3) مردمی خو کرده با بیماری های گوناگونی که همیشه در سراسر تمدن جهان کهن شایع بود.
در گذشته، شرحی درباره ی ریشه های پیکارجویی اروپاییان که ریشه به نیمه متمدنان عصر مفرغ می رساند و خوی رزم جویی طبقات بازرگان، اشراف و ملاکان فرودست آنان در اروپایی غربی، گفته شد. تنها چون به یاد آورده شود، دلیری باور نکردنی و بیباکی و درنده خویی کورتز و پیثارو در قاره ی امریکا که بر تاخت و تازهای وحشیانه ی آلمیدا و آلبرکرک در اقیانوس هند سایه افکنده است و برخورد با خوارپنداری و بیزاری از تمدن چینی توسط مردی فرهیخته و آموزش یافته چون ماتئوریچی کشیش،(1) می توان بر شگرفی شور جنگاوری اروپاییان در مقام مقایسه با حالات و استعدادهای دیگر تمدن های برجسته پی برد. تنها مسلمانان و ژاپنی ها در سیاستی که برای سلحشوری و سپاهیگری داشتند، با اروپاییان پهلو می زدند. ولی بازرگانان مسلمان بیشتر در برابر خشونت زیردستان گردنکش به فرمان ایشان گردن نهاده اند و کمتر دل آن یافتند تا پایداری کنند یا کوشیده اند تا با آن پنجه درافکنند. پس دستگاه های بازرگانی مسلمانان فاقد برّایی و نظم و نیرومندی نظامی فراهم شده به دست سوداگران اروپایی دریانورد سده ی شانزدهم میلادی بود. ژاپنی ها به راستی با اروپاییان جنگاور می توانستند برابری کنند. ولی، شیوه ی شهسواری و پهلوانی پیکار ایشان همراه با کمی میزان ذخیره ی آهن به مفهوم آن بود که نه سامورایی می توانست با اروپاییان برابری و هماوری کند و نه دزدان دریایی ایشان.
برتری در دریا به شور دلاوری اروپاییان پس از 1500 م بسی افزود. ولی، برتری دریایی خود حاصل درآمیختگی علم وعمل بود که نخست در شهرهای بازرگانی ایتالیا آغاز شد و آن گاه در پرتغال با کوشش های پرنس هانری دریانورد و جانشینانش به ثمر رسید. با رواج قطب نما (در سده ی سیزدهم میلادی) دریانوردی در دوردست از ساحل در مدیترانه امری شد عادی و نقشه های دریایی که برای سفر دریایی ضروری بود، کرانه ها، بندرها و نقاط مهم و زاویه ی قطب نما با بندرهای عمده را نشان می داد. ضمناً، همین نقشه های را می شد برای دریانوردی در اقیانوس اطلس تدارک دید، مشروط به داشتن وسایلی برای تعیین دقیق نقاط مهم کرانه ها. برای حل این مشکل پرنس هانری دریانورد، گروهی از بهترین ریاضی دانان و اخترشناسان اروپا را به پرتغال آورد تا ابزار ساده ی اخترشناسی و جداول مثلثات فراهم کنند که ناخدایان کشتی ها بتوانند به یاری آن ها مدار نقاط نویافته را در کرانه های افریقا محاسبه کنند. محاسبه ی نصف النهارت دشوارتر بود و تا زمانی که زمان سنج های دریایی مطلوب در سده ی هیجدهم میلادی اختراع نشده بود، آن را تنها با حدس و گمان تعیین می کردند. با این همه، روش های تازه در عمل کامیاب شد و بدین گونه پرتغال توانست جداولی سودمند در شناخت کرانه های اقیانوس اطلس به دست دهد و چنین جداولی به ناخدایان پرتغالی دلیری راندن به دوردست از ساحل به مدت چند هفته و اندکی بعد چند ماه را ارزانی داشت؛ با اطمینان از این که می توانند کشتی های خود را هر گاه بخواهند در کوتاه فاصله ای از محلی که در نظر گرفته اند، به کرانه بر سانند.(2)
دربار پرتغال همچنین به گردآوری معلومات منظمی درباره ی بادها و جریان های اقیانوس ها پرداخت. ولی، این معلومات نهان داشته می شد و آن را از امور عالی سیاسی تلقی می کردند. بنابراین، دانشمندان امروزی درباره ی میزان معلومات دریانوردان پرتغال در آن روزگار دچار تردید هستند. ضمناً، کارشناسان دریانوردی پرتغال با کوششی فراوان دست به کار پژوهشی در بهبود ساختمان کشتی زدند و به تجربیات عملی پرداختند؛ ولی تجربیاتی درآمیخته با اندیشه و نتیجه گیری، و با نظمی خاص پژوهش های خود را دنبال کردند و با سرعت بر صفات ممتاز دریاپیمایی و سرعت و تحرک کشتی های پرتغالی افزودند (چون معماری کشتی و بهبودی های پدیدار شده در آن را نمی توان پنهان داشت) و چندی نگذشت که در کشتی های دیگر هم این نوآوریها رایج شد. مهم ترین دگرگونی عبارت بود از کاستن از وزن بدنه به تناسب با درازی آن، کار گذاشتن دکل های چندگانه (معمولاً سه یا پنج دکل) و چند بادبان کوچک تر، آسانی تحرک به جای یک بادبان آویخته از هر دکل که خود تکاملی شگرف بود، این نوآوریها کارکنان کشتی را توانا می ساخت تا با کار گذاشتن و کوچک ساختن بادبان ها متناسب با وضع باد و دریا، از آن ها بهره گیری کامل کنند و بدین گونه، راندن کشتی و حفظ کشتی در برابر شوربختی مهلک بادهای سهمگین ناگهانی آسان شود.(3)
با این اصلاحات، ساختن کشتیهای بزرگ میسر شد و با افزایش حجم و استحکام ساختمان آن (4) امکان دگرگونی کشتی ها فراهم گشت تا در ان ها سکوهای جایگاه توپ های سنگین کار گذارند بدین گونه تا سال 1509م که پرتغالیان به جنگ سرنوشت ساز خویش برای تسلط بر دریای عرب در کنار بندر هندی دیو دست زدند، توان آن را یافته بودند که از عرشه ی کشتی های خود بر اعراب شلیک کنند. در چنین وضعی، بسیاری شمار ناوگان دشمن تنها مانند شکاری بود برای توپخانه ی ایشان. دیگر تاکتیک های کهنه ی جنگ دریایی- به شتاب با دماغه ی کشتی به پهنای کشتی حریف زدن، شکافتن دیواره ی کشتی، پیکار از نزدیک و جنگ تن به تن- در برابر توپ هایی که تا 150 متری را هدف می گرفتند، بی اثر شد.(5)
سومین نیروی اروپاییان یعنی بیماری، پدیده ای بس مهم بود که دست کمی از خوی پیکار جویی نداشت. بیماری های اروپایی، مانند آبله و سرخک که پیوسته در آن جا شیوع داشت، در میان سرخ پوستان که هیچ مصونیتی در برابر آن ها نداشتند، بیماری مهلکی شدند یعنی آن که میلیون ها تن از این بیماری ها و بیماریهای دیگر اروپاییان مردند و واگیری آبله در میان تنوچتیتلان به هنگامی که کورتز و فرودستانش را از دژ در 1520 م راندند، در نابودی آزتک ها تأثیری بحرانی جلوگیری می کرد. آن گونه بیماری هایی که در اقلیم اروپا امکان شیوع داشت مانند تیفوس، وبا و طاعون موشی، از دیرباز در این مجموعه ی تمدنی اوراسیا شناخته بودند و بنابراین، مردم اروپا تا حدودی در برابر آن ها مصونیت یافته بودند. بی گمان، این رفت و آمدهای دریایی به جاهای دوردست برای اروپاییان پیامدهایی داشت؛ چنان که طاعون در لیسبون و لندن خود دلیل استواری است بر این امر، ولی، رفته رفته بیماری های واگیرداری که در سده های پیشین گه گاه شایع می شد، اکنون تنها ویژه ی یک قوم و همیشگی شد: از آن رو که مردمی که گرفتار این بیماری ها می شدند تا حدودی در برابر آن ها مصونیت یافتند. پیش از 1700م، اروپاییان با کامیابی ضربه های ناشی از جریان شدید بیماری ها را که از راه سفرهای دریایی ایشان آورده می شد، تحمل کرده و در برابر آن ها مصونیت یافته بودند و بنابراین، اثری چندان در نفوس ایشان نمی کرد.(8) حاصل این امر آن که، از 1650م (یا پیش از آن) افزایش جمعیت در اروپا شدت بسیار یافت. وانگهی، چنان که از داده های ناقص بر می آید، در 1550- 1650م، افزایش جمعیت در چین، هند، و خاورمیانه هم رو به اوج رفت.(9) چنین افزایشی را در هر یک از این کانون های تمدنی جهان کهن نمی توان تنها ناشی از تصادف دانست. ظاهراً همه ی این جریان های بوم شناختی جمعیت در سراسر مجتمع تمدنی با ناپدید شدن سد شیوع بیماری های واگیر دار و تبدیل به فرسایش همیشگی بومی شدن بیماری نمودار می شدند.(10)
درآمیختن شگرف خوی پیکارجویانه ی اروپاییان و دستیابی آنان به فنون دریانوردی و سطح نسبتاً بالای مصونیت ایشان در برابر بیماری ها، توازن فرهنگی جهان را در مدتی بس کوتاه دگرگون ساخت. کریستف کلمب در 1492م قاره امریکا را با اروپا پیوند داد و اسپانیایی ها رو به اکتشاف و جهان گشایی و مهاجرت در جهان نو با نیرویی فوق العاده و سنگ دلی و شقاوتی بی مانند آوردند؛ و نیز آرمان عظیم ترویج مسیحیت. کورتز در 1519- 1521م، حکومت آزتک را برانداخت و پیثارو بر امپراتوران اینکا در سال های 1531- 1535م چیره شد و در طی عمر نسل بعدی گروهی کشورستانان گم نام تر در کرانه های شیلی و آرژانتین مهاجرنشین های اسپانیایی پی افکندند و به کوهستان های اکوادور، کلمبیا، ونزوئلا و امریکای مرکزی دست یافتند؛ حوزه ی رود آمازون و نیز قسمت هایی از جنوب ایالات متحد امریکا را کشف کردند. نیروهای اسپانیا در 1571م در فراسوی اقیانوس آرام، به فیلیپین دست یافت و در آن جا با همسایه ی ایبریاییش، امپراتوری پرتغال، برخورد کرد که در این هنگام، افریقا را دور زده و به دریاهای جنوبی نیم کره ی شرقی در آمده بود.
گسترش نیروی پرتغال در اقیانوس هند با سرعتی بیشتر روی نمود. پایان سفر اول واسکودوگاما به هند (1497- 1499م) و پیروزی قطعی پرتغال در دیو (در 1509م) درست ده سال طول کشید. پرتغالیان با سرعت از این کامیابی بهره گرفتند. و گوا (در 1510م) و مالاکا را (در 1511م) گرفتند که همراه با دستیابی بر هرمز در خلیج فارس (که از 1515م همیشه بر آن مسلط بودند) بدان ها پایگاه های ضروری را برای چیرگی بر بازرگانی اقیانوس هند می داد. ولی، باز هم به این بسنده نکردند و کشتی های ایشان در پی ادویه ی گرانبها تا سرچشمه های دوردست آن یعنی جزایر مولوک (1511- 1512م) راندند و یک بازرگان و کاشف پرتغالی سوار بر کشتی مالایایی از 1513 تا 1514 م، به کانتون راه جست. تا فرا رسیدن 1557م، یک پایگاه پرتغالی دایمی در ماکائو، در کرانه ی جنوبی چین، برپا شد و داد و ستد و کوشش های مبشران مسیحی در دهه ی 1540م به ژاپن راه جست. در سوی دیگر جهان، پرتغالیان برزیل را در 1500م، کشف کردند و پس از 1530م، به برپا ساختن مهاجرنشین ها در آن سرزمین دست بردند؛ پایگاه های کرانه ای هم در غرب و هم در شرق افریقا میان سال های 1471- 1507 م پدیدار شدند و سلسله زنجیری از بندرگاه های نزدیک هم برای ارتباطات دستگاه دیوانی امپراتوری پرتغال بنیاد افکندند.
هیچ یک از ملت های اروپایی به کامیابی های نخستین دوران اسپانیا و پرتغال نرسید.(11) با این وجود، دو ملت اسپانیا و پرتغال چندان زمانی در بهره گیری از ثروت های کلان نویافته تنها و بی رقیب نماندند. از آغاز، اسپانیایی ها به دشواری می توانستند کشتی های خود را در برابر دستبردهای فرانسه و پرتغال مصون دارند. دریازنان انگلیسی پس از 1568م، تهدیدی شدند افزون و نیز شگرف. در سالی که بر شمرده شدن، درگیری سختی میان انگلیسیان دریازن و سران اسپانیایی در دریای کارائیب روی نمود. در میان سال های 1516- 1568م، هلند یک ملت بزرگ دیگر دریانورد آن روزگار، که خود تابع پادشاهان دودمان هاپسبورگ بود که بر اسپانیا نیز فرمان می راندند، به میدان آمد و بنابراین، هلند از پایگاه مساعدی همچون واسطه ی میان اسپانیا و بندرهای شمال اروپا برخوردار گشت. پس در آغاز، ناوهای هلندی انگیزه ای برای تاختن بر نیروهای دریایی دو ملت ایبریابی نداشتند.
این توازن نیروی دریایی در نیمه ی دوم سده ی شانزدهم میلادی که هلند علیه اسپانیا (در 1568م) سر برداشت و انگلستان (در 1588م) بر ناوگان بزرگ اسپانیا پیروز گشت، دگرگون شد و نشانه های فرسایش نیروی دریایی ایبریان دربرابر ملت های شمال اروپا اشکار گشت. حمله به کشتی های هلندی در بندرهای اسپانیا این دگرگونی را سرعت بخشید. زیرا، هلندیان به گسیل داشتن ناوگان خود مستقیماً به مشرق (در 1594م) دست زدند و انگلیسیان هم به دنبال ایشان روان شدند. از آن پس، ناوگان بازرگانی و جنگی هلند با سرعت جای پرتغالیان را در دریاهای جنوب گرفتند.(12) استواری پایگاه هلند در جاوه (در 1618م)، گرفتن مالاکا از پرتغال (در 1641م) و بخش بزرگی از پایگاه های بازرگانی سیلان (در 1644م)، سیطره ی دولت هلند را بر اقیانوس هند استحکام بخشید. ضمناً، در همین سال ها بود که پای انگلیسیان به غرب هند گشوده شد و همچنین انگلیسیان (در 1607م)، فرانسویان (در 1608م) و هلندیان (در 1603م) در امریکای شمالی مستملکاتی یافتند و بر بیشتر جزایر کارائیب دست یافتند؛ این سه ملت بر سر اسپانیا ریختند که داعیه ی انحصار امریکای شمالی را داشت؛ ولی نتوانستند نیروهای آن دولت را از سرزمین های عمده ای که تا این زمان بدان ها دست یافته بود، بیرون برانند.
***
نیروی پرکوشش و فوق العاده ی نخستین جهان گشایی های ایبریان و نیز پیشروی تبلیغات مسیحی همراه با آن، بی گمان نموداری است از یک عصر نو در تاریخ اجتماع بشری، با این وجود، رویدادهای برجسته ی این تاریخ با هم رخ ندادند. جنبش های برخاسته از استپ های اوراسیا همچنان به پدیداری تاریخ سیاسی ادامه داد. برای مثال، اوزبک ها به سوی ماوراءالنهر تاختند (1507- 1512م)، پشت بند ایشان گورکانیان به هند در آمدند (1526- 1688م) و منچورها به چین (1621- 1683م).
به راستی تمدن چین اندک تأثیری از نظام نوین پیشروی در دریاها پذیرفت و گسترش اسلام که قرن ها تا 1500 از رویدادهای برجسته در تاریخ به شمار می رفت. همچنان تا سده ی هفتم میلادی ادامه یافت. ملت های اروپای غربی با پیروزی های دریایی، به راستی جهان اسلام را در هند و جنوب شرقی آسیا در میان گرفتند و روسیه هم با پیشروی در جنگل های سیبری به زودی جناح شمالی سرزمین های اسلامی را در بر گرفت، با این همه، این پیشروی آزمایشی اروپا (با اروپا در پیرامون آن) در سده ی هفدهم میلادی سست و ناتوان ماند. مسلمانان که هنوز از گرفتاری در کنام اروپاییان دور بودند، همچنان به پیشروی و پیرزوی در سرزمین های جنوب شرقی اروپا، هند، افریقا و جنوب شرقی آسیا ادامه دادند. تنها در استپ غربی و میانه پیش از 1700م عقب نشینی مختصری کردند.
بدین گونه، دو بخش از جهان دچار دگرگونی شگرفی در نخستین دو سده ی پیشروی دریایی اروپاییان شد؛ یکی فرهنگ سرخ پوستان بود و دیگری فرهنگ اروپای غربی. نیروی دریایی اروپا بی گمان مایه ی گسترش دامنه ی فعالیت ها و افزایش تماس های نزدیک میان مردم گوناگون مجموعه ی تمدنی شد و مردم تازه ای را با تأثیر پراکنده سازی اجتماعی این فرهنگ آشنا ساخت. با این همه، جهانهای چینی، اسلامی و هندو از راه های پیشین خویش منحرف نشدند و بخش بزرگی از سطح زمین- استرالیا، اقیانوسیه، جنگل های پرباران امریکای جنوبی، بیشتر سرزمین های امریکای شمالی و شمال شرقی آسیا- از تأثیر پیشروی های اروپا بر کنار ماندند.
با این همه، انکار ناپذیر نیست که بعد تازه ای بر تاریخ جهان افزوده شده بود. یک مرز دریایی که از آن ناویان، سپاهیان، بازرگانان، مبشران مسیحی و مهاجران با دیگر جهانیان، خواه متمدن و خواه نامتمدن، با هم در ارتباط درآمده بودند، پدیدار گشته بود و از این جبهه کسان بر شمرده امتیازهای کهن سرزمین های اوراسیا را که در آن ها بیابان گردان استپ قرن ها به رخنه کردن و تاخت آوردن بر مردم کشاورز متمدن پراخته بودند، به هماوردی خواندند. چون کرانه های آسیا، اروپا و امریکا صحنه ی تبادل آثار و ابداعات اجتماعی برجسته و مهمی شد؛ آثار اجتماعی بسیار کهن رو به دگرگونی رفت. بیماری، زر، سیم و بعضی محصولات گرانبها نخستین کالاهایی بودند که از راه ارتباطی نوپدید اقیانوس ها به فراوانی مبادله می شد. هریک از این ها پیامدهای مهم و نافذی برای آسیاییان؛ نیز اروپاییان و امریکاییان داشت. ولی پیش از 1700م، تنها شمار اندکی پدیده ها، کالاها، فنون و اندیشه های ناشناخته از راه های دریای که اکنون چهار تمدن بزرگ جهان کهن را با هم پیوند داده بود، مبادله می شد. در چنین داد و ستدی اروپا بیشتر دریافت کننده بود تا صادر کننده. از آن رو که مردمش دارای احساس کنجکاوی و آز سیری ناپذیر و روحیه ی ماجراجویانه ی سنگ دلانه ای بودند که با روحیه ی محافظه کارانه و قناعت پیشه ی رهبران فرهنگی چینیان، مسلمانان و هندوان تفاوتی شگرف داشت.
اروپا تا حدی به سبب تحریکاتی که از دریاها به این قاره راه می یافت، و عمده تر به سبب کشاکش های داخلی برخاسته از میراث فرهنگی درآمیخته ی آن در میان سال های 1500- 1650م پای به مرحله ای گذاشت که به راستی در آستانه ی انفجاری اجتماعی بود و متضمن تجربه ای دردناک که با این همه، اروپا را به سطحی بالا از تأثیر گذاری رساند و نخستین بار آن را بر همه ی تمدن های دیگر جهان برتری و امتیاز بخشید.
پی نوشت ها :
1. «گریز از هماورد از دیدگاه ایشان [سپاهیان چینی] ننگ شمرده نمی شود. آنان از توهین اگاهی ندارند هر گاه نزاع کنند، به یکدیگر مانند زنان ناسزا می گویند و موی هم را می گیرند و چون از زدن و خوردن خسته شوند، باز مانند گذشته با هم دوستی می کنند بی آن که بدان ها زخمی برسد یا خونی ریخته شود». به نقل از نامه ای نگاشته شده در 1584م، از کتاب:
G. F. Hudson, Europe and China (London: Edward Arnold & Co., 1931), p.248.
2. بهترین نمونه های بهره گیری از شیوه ی تازه ی علم دریانوردی، راهی بود که واسکو دوگاما در سفرش به هند در 1497 م در پیش گرفت. در ژرفای اقیانوس اطلس راند (که شاید به راستی تا کرانه های بزریل هم نزدیک شده باشد) و آن گاه به سوی شرق در مداری مناسب راند و فرمان کشتی را به سوی دماغه ی امید نیک که به دست بارتولومئو دیاش یازده سال پیش از این رویداد کشف شده بود، برگرداند. در این راه با کمترین فاصله، از بخش های استوایی بی باد و آرام پرهیز کرد و در دوردست از کران ها نیز از جریان های کرانه ای یا امواج سهمی که کشتی ها را دستخوش توفان و از دست شدن فرمان می سازد، دوری جست؛ نیز از بادهای غرب وزان جنوب اقیانوس اطلس برای راندن به سوی شرق سفر دریایی تا آن زمان، پیش از وی، کلمب 36 روز بر دریا مانده و 2600مایل سفر کرده بود. وانگهی، واسکو دوگاما در 130 مایلی دماغه به کرانه ی افریقا رسیده با محاسبه ی رصد خورشید گرفتگی در کشتی پرنوسان و حرکت و ابزارهای بدوی آن زمان کاری بود بس عالی، نک:
K. G. Jayne, Vasco de Game and His Successors, 1460-1580 (London: Methuen & Co,. 1910), p 40; Boies Penrose, Travel and Discovery in Renaissance, 1420- 1620 (Combridge, Mass.: Harvard University Press, 1955), pp. 50-51; Henry H. Hart Sea Road to the Indies (New york : Macmillan Co., 1950), pp. 128-129.
3. Chares Singer et al., A History of Techonology (Oxford University Press, 1958). III. PP. 471-793.
4. تا سده ی شانزدهم میلادی، دیواره های کشتی های اروپایی از چوب بلوط بود به کلفتی 60 سانتیمتر، با دو لایه الوار سنگین که از هر سو به اسکلت استوارکشتی میخکوب می شد.
5. کشتی سازی در اقیانوس هند در 1500م، به مرحله ای بسیار پیچیده و مقرون به صرفه رسیده بود. کشتی های سبک که الوارهای آن ها با الیاف به هم پیوند داده می شدند، چنان مناسب بادهای عادی و هوای دریاهای جنوب بودند (از دید تحرک و سرعت و کرانه گیری آسان و غیره) که هنوز از آن ها برای ماهی گیری و استفاده های دیگر در کرانه ها بهره گیری می شود؛ ولی به کار جنگ با پرتغالیان نمی خوردند که کشتی هایشان برای ایستادگی در برابر بادهای سهمگین اقیانوس اطلس شمالی ساخته شده بود و تفاوت اساسی میان ساختمان این دو گونه کشتی، به ویژه دشواری در تدارک مقدار انبوه فلز به کار گرفته در معماری کشتی اروپایی بود که مسلمانان را در کار تقلید نومید می کرد. کشتی سازان مسلمان کوشش هایی برای این گونه تقلید پیش از تسلط کامل پر تغالیان بر اقیانوس هند به عمل آورده بودند. نک:
W. H. Moreland, «Ships of the Arabian Sea, c. 1500,» Journal of the Royal Asiatic Society, (1939), pp. 63-74, 173-192.
جُنگ های چینی بسیار بزرگ تر و حجیم تر از کشتی های مسلمانان اقیانوس هند بودند و چه بسا که در دریاهای پهناور، هماوردی با کشتی های اروپایی می کردند؛ به شرط آن که دچار کمبود فلز و بی توجهی دولت خویش نمی شدند. اکنون از دشمنی سران سیاسی چینیان و ژاپنی ها نسبت به بازرگانی دریایی مطلبی نمی گوییم. با این همه، ناوگان دریازنان چین در جنوب تا مدت ها با ناوگان دریازنان ظاهراً بازرگان اروپایی هماوردی رقابت می کردند.
6. P. M. Ashburn, the Ranks of Death: A Medical History of the Conquest of America (New York: Coward McCANN, 1947), PP 82-87.
7. این بیماری ها و بیماری های دیگر شایع در مناطق گرمسیری جهان کهن، چون با کشتی های برده فروشان از راه اقیانوس اطلس به امریکا و میان سرخپوستان رسید، کشتاری بی امان کرد و گویا بخش هایی مانند حوزه ی آمازون و سرزمین های پست کارائیب را از مردم تقریباً خالی کرد. سیفلیس، شاید از جمله حربه های انتقامی سرخ پوستان باشد علیه مهاجمان سفید پوست خویش. ولی در این مورد، در میان پزشکان اختلاف نظر وجود دارد. نک:
P. M. Ashburn, the Ranks of Death. PP. 98-140, 175- 190.
8. Roger Mols, Introduction a la demographie Historique des villes d'Europe du XIVe a XVLLLe siecle (Louvain: Publications universitaires de Louvain, 1955), II. P. 452.
بازپسین طاعون بزرگ در اروپای غربی از 1663 تا 1684م ادامه یافت و بعدها در اروپای شرقی هم شایع شد و به صورت بیماری واگیردار در جنوب فرانسه تا 1724 م دوام کرد. نک:
George Sticker, Abhandlungen aus der Seuchengeschinchte und Seuchenlehre, Band I, Erster Teil: Die Geschichte der Pest (Giessen: Alfred Topelman, 1908), pp. 175-236.
9. L. Carrington Goodrich, A Short History of Chinese People (3rd ed.: New York; Harper & Bros., 1959), pp. 198-199.
اثر بالا افزایش جمیعت را از تاریخ دهه ی 1570 م می داند.
G. Findlay Shirras, «the Population Problem in India,» Economic Journal, XLIII (1933), P. 61.
اثر نام برده شمار جمیعت هند را در 1650م، در حدود 80 میلیون تن و در 1750م، در حدود 130 میلیون تن برآورد کرده است.
Fernand Braudel, La Mediterranee et le Monde Mediterraneen a l' epoque de Philippe II (Paris: A. Colin, 1949), pp. 353-357.
اثر بالا افزایش سریع جمعیت را معلول حکومت عثمانی درسده ی شانزدهم میلادی می داند. برای مثال، جمعیت آناتولی درسال های 1528- 1580م، بر حسب برآورد اثر زیر 41 درصد افزایش یافت:
Omer Lufti Barkan, «Essai sur les donnees statistiques des registres de recensement dans L' empire Ottoman aux XVe et XVIe siecles, » Journal of the Economic and Social History of the Orient,I (1958),P. 30.
10. برآوردهای شمار جمعیت در زمان های پیشین بسیار نادقیق است. با این وجود، جمیعت شناسان گویا همگی برآنند که آغاز افزایش شگرف جمعیت در جهان که هنوز هم ادامه دارد، از حدود 1650 م است چه بسا این عقیده تنها انعکاس آغاز گونه ای آمار جمعیت باشد در حدود آن زمان در بعضی از شهرهای اروپا. نک:
Walter F. Willcox, «Population of the World and Its Modern Increase,» in Studies in American Demography (Ihaca, N. Y.: Cornell University Press, 1940), pp. 22-52; United Nations Population Division, the Past and Future Population of the World and Its Continents (World Population Conference, paper, No, 243-1954).
با این همه، اگر این محاسبات تا حدودی با واقعیت مقارن باشد، باید گفت که افزایش کنونی جمعیت متمدنان، بسیار بیشتر از هر گونه پیشرفت در پزشکی روی نموده است. پس، رشد جمعیت جدید را فقط نمی توان از کارهای علمی پزشکی دانست. افزایش منابع خوراک ناشی از فرآورده های امریکا مانند ذرت و سیب زمینی که به جهان کهن آورده شدند، در بعضی از بخش ها اهمیت یافتند و آرامش سیاسی چه بسا که خود عاملی شد در افزایش جمعیت. با این همه، هیچ یک از توجیهات برشمرده، گویا نمی تواند تبیین مناسبی برای این پدیده ی جهانی باشد، نگارنده جمعیت شناسی را نیافته است که این افزایش را حاصل ارتقای سطح مصونیت در برابر بیماری ها در میان مردم متمدن جهان و تماس نزدیک تر در سراسر جهان بداند. نک:
Raymond Pearl, the Natural History of Population (New York: Oxfrod University Press, 1939), A. M. Carr- Saunders, World Population (Oxford Clarendon Press, 1936), Marcel R. Reinhard, History de la population mondiale de 1700 a 1948 (Paris: Editions Domat- Montchrestien, 1949),
با این همه، حاصل پژوهش های پر رنج و دقت:
Roger Mols, Introduction a la demographie Historique, II, pp. 426-459.
تردیدی باقی نمی گذارد که بیماری واگیردار پیش از 1700م، خود سد بزرگی بود در برابر افزایش جمعیت اروپا.
11. انگلستان و فرانسه، هر دو بیهوده کوشیدند تا راهی از کرانه های شمال امریکا به سوی ثروت شرق بیابند. کوشش های همانندی برای کشف راه عبور شمال شرقی برای بازرگانی میان انگلستان و روسیه از راه آرخانگلسک در 1553م معمول گشت، بازرگانان انگلیسی به زودی از ولگا به سوی جنوب، به دریای خزر و ایران راندند.
12. پرتغال در 1582- 1640 م در فرمان شاهان اسپانیان بود که خود تهدید مضاعفی بود برای مستملکات پرتغال، از دید پرتغالیان رخنه ی اسپانیایی ها کمتر از حمله ی دشمنان آن هلند، فرانسه و انگلیس نبود.
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}